یک
نه ! تا الان خیلی مصمم نبوده ام. همینطوری فکر می کرده ام دارم چله نگه می دارم. سرچشمه های حقیقت از دلم برزبانم جاری نشده.
البته از اثرات چله ها همین بس که فهمیدم راه بسیار دراز است و آدم عمل میخواهد این راه دراز.
نتیجه گیری که این مدت کرده ام این است که وقتی از شب قبل برای فردا برنامه ریزی می کنم باید ساعتش را هم دقیق مشخص کنم وگرنه میشود انبوهی از کارها که معلوم نیست کدامش به انجام برسد.
در ضمن فهمیدم اینکه مواظب باشم رفتارم و کردارم درست باشد لازم است اما کافی نیست. باید هدف کلی من برای هر چله کاملا مشخص باشد. امکان ندارد چهل شبانه روز روی هدفی تمرکز کنی و برای آن زحمت بکشی و به دقت و مو به مو انجامش بدهی آنوقت نتیجه نگیری و تغییری حاصل نشود. از همین حالا دارم چهل روز دیگه رو می ببینم و تغییراتی که اینهمه منتظرشم.
امروز روز اول بود و روز بسیار خوبی . در برابر غرغرهای دخترک خیلی صبوری کردم. داد نزدم از کوره در نرفتم لجبازی نکردم و به دلش راه رفتم. حالا که اینجا می نویسم می فهمم کار خیلی شاقی هم نکردم مثلا اسم من مادر باید این کارها رو می کردم و غیر از این تعجب آور بود!!!!
یک چیزهایی دیگه برام جا افتاده نماز صبحم خدا رو شکر قضا نشده. شبها ظرفها شسته میشه. خونه بیشتر وقتا مرتبه. حواسم به خیرات پنج شنبه ها هست. اما یک چیزهایی مثل مراقبه مواظب حرف باطل و بیهوده بودن نه... سخته با دیگرانی که مثل خودتن همکلام بشی و به بیهوده گویی روی نیاری یا کلام رو یک طوری قطع کنی..... سخته اما شدنیه
این چله چله تمرین سه تا چیزه
1- با طمانینه حرف زدن . کسی که با طمانینه حرف می زنه قبلش حتما فکر می کنه پس کمتر چرند و پرند می گه و باطل و بیهوده.
2- ریاضی دخترک نیاز به تمرین جدی داره روزی یک صفحه ریاضی با دخترک کار کنم امروز نشد و حقیقتا راه حل پیدا کردن برای اینکه روزی یک روز بنشینه با من ریاضی بخونه خودش کلی کاره. خدا باید خودش کمکم کنه
3- برای دخترکم کتاب بخونم هر شب. به جای روشن بودن تلویزیون کتاب بخونم و وقتش را پر کنم.
4- کاری را که باید تمام کنم هر روز پنج صفحه از آن را انجام بدم.
برنامه های دیگه سر جاشونه
1- برنامه ریزی برای روز بعد
2- مراقبه سی دقیقه
3- نماز سر وقت
4- حواسم باشد که برنامه هایم را انجام بدهم
5- از حرف باطل دوری کنم
6- از فکر باطل بر حذر باشم
7- روزهای پنج شنبه خیرات را فراموش نکنم